محمدحسن هرسینى كرمانشاهى

هرسینى كرمانشاهى، محمد حسن
( ملیت: ایرانی قرن: 14 )

محمدحسن هرسینى كرمانشاهى از علماء اعلام و فقهاء كرام معاصر كرمانشاه مى‏باشند. در سال 1315 ق در یك فرسخى هرسین متولد شده و از روز نخست طالب دین و دیانت و علم و شرافت بوده و در خانواده متدین و متعصب و میهمان دوستى تربیت گردیده و خود از كوچكى مقدس و متقى و از هر صغیره و حتى مكروهات فرار و اجتناب نموده به طورى كه اهالى محل ایشان عقاید عجیبى در استجابت دعا و تقواى ایشان داشته‏اند وى در سن 17 سالگى در زمان ریاست مرحوم آیت‏اللَّه العظمى میرزا محمدتقى شیرازى به سامرا مشرف و اشتغال به تحصیل ورزیده و پس از انتقال (معظم له) به كربلا ایشان هم عزیمت به كربلا و مورد نظر و مهر مرحوم میرزا قرار گرفته و بواسطه احتیاط از وجوهات كمتر مصرف و غالباً با صوم و صلوة استیجارى اعاشه مى‏نمود تا پس از فوت و رحلت میرزاء به نجف اشرف و از محضر مرحومین آیتین اصفهانى و نائینى و نیز مرحوم آقا ضیاءالدین عراقى استفاده نموده و در سال 1342 ق به ایران مراجعت و در هرسین و كرمانشاه به تبلیغات و خدمات دینى پرداخته و جمعى از علات و علویون آنجا را هدایت و ارشاد و هم مدتى با بهائى‏هاى نراق مبارزه و بعضى از آنها را از انحراف و ارتداد به راه مستقیم در آورده و در سال 1347 قمرى به قم مشرف و از محضر مرحوم آیت‏اللَّه حایرى و آیت‏اللَّه حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر و بعد آیت‏اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن به كرمانشاه مراجعت و در مسجد جامعه كرمانشاه تا حال تحریر اشتغال به اقامه جماعت و ترویج دین و ارشاد و هدایت مردم دارد. خاطره عجیب معظم له از مرحوم آیت‏اللَّه اصفهانى آیت‏اللَّه العظمى حاج شیخ محمدعلى اراكى فرمودند آقاى هرسینى گفتند پس از فوت مرحوم آیت‏اللَّه آقا میرزا محمدتقى شیرازى وضع معیشت بر من استوار شد و چند روزى گرسنه و در مضیقه سخت قرار گرفتم پس به نجف مشرف و در حرم صورت به ضریح مطهر علوى گذارده و اظهار حاجت نمودم. پس از حرم بیرون و در صحن شریف شخصى آمد و مبلغى داد و مدتى گذران كردم و چون تمام شد باز به حضرت امیر (ع) عرض كردم و در صحن شخصى وجهى داد كه چند روز مرا كفایت كرد و در بار سوم همین طور تا در مرتبه چهارم كه دیگر پولى براى مخارج خود نداشتم مشرف شده و عرض مطلب كردم و چون آمدم از حرم بیرون روم دیدم مرحوم آیت‏اللَّه العظمى اصفهانى كه در پشت سر مطهر نشسته تا مرا دید صدا زد خدمتشان رفتم فرمود شیخ محمدحسن هر وقت بى‏پول شدى و مخارجت تمام شد لازم نیست به حضرت امیر علیه‏السلام عرض كنى بیا به من بگو و تأكید كرد و من تعجب كردم كه ایشان از كجا متوجه شده كه حاجت من چیست. پس از حرم بیرون رفتم و روز بعد حسب‏التأكید ایشان درب منزل آن مرحوم رفتم كه اوائل ریاست ایشان بود تا در زدم خود ایشان آمد و درب را باز كرد و فرمود هان بى‏پول شده‏اى بیا داخل و در اندرون منزل رفت و مدت یك ساعت طول كشید كه من از آمدن پشیمان و خواستم بروم كه دیدم آمد در حالى كه غبارآلود است و اول عذرخواهى بسیار نمود و دامن خود را گشود و مبلغ زیادى از دراهم و پولهاى عراقى جلوى من ریخت (كه مدتها مرا اداره و تأمین نمود). و فرمود از اینكه دیر كردم مرا ببخش زیرا رفتم دخل و قلك بچه‏هایم را خالى كردم و براى شما آوردم كه ضرورت داشت. (نگارنده گوید: بقول آیت‏اللَّه اراكى معلوم مى‏شود كه مرحوم سید غیر از پول یومیه بچه‏ها و نوه‏هاى خود پول دیگرى نداشته چون اوائل ریاست و مرجعیت ایشان بوده)

فعالیتها: • تبلیغ • فقه

http://www.rasekhoon.net/mashahir/Show-900614.aspx

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

فرانسيسکو فرانکو

دریچه ای به مکتب فلسفی اُرُدیسم فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

دیاکو بنیانگذار ایران و نخستین پادشاه سرزمین ماست